سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انگار سالهاست که ننوشته ام - و یا شاید هم ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























و یا شاید هم ...

 

دوباره آمدم!!!

تو نبودی .......
لحظه های بودن را خوانده و نخوانده برای دیدنت و برای رسیدنت فرش کردم ؛ چرا نماندی ؟؟
دلم تنگ شده بود برایت و تو انگار هیچ وقت حتی نام مرا در خاطرت تکرار نکردی .
یکبار دیگر سلام ، سلام به تو
به تو که طلوع آمدنت خزانی بود برای تمام رویاهایم .
.
.
.
انگار سالهاست که ننوشته ام ، دستم می لرزد ؛ انگار هیچ گاه تو را ندیده ام ، دلم می لرزد .
انگار خاطرات من با تو یک خواب بود و تو ...
خزان زده ترین برگهای پاییزی به م بگویید که چگونه مرده اید ؟ چگونه زیر پاهای من مرگ را تجربه می کنید و دم بر نمی آورید ؟ به من بیاموزید مردن را .
زندگی را نمی خواهم ، عشق را نمی خواهم ، حس زیبای با تو بودن را حتی ؛ باور کن ................... نمی خواهم .
فکرم پر از سیاهی است . حرکات دستم نا موزون است و قلم به یاری من نمی آید . تو را چه می شود ؟ تو چگونه خواهی بود اگر من نباشم ؟ بگو تو چگونه خواهی مرد اگر ...

تنها مانده ام ، تنها .

آری دوباره منم .

 باورت نمی شد دوباره بتوانم سر را از پنجره گناه بیرون کشم و بگویم ، سلام ؟

اما حالا هستم ؛ مثل هر شب این روزگار روز ندیده ، در تب و تاب بازی مجهولی به نام زندگی !

دوباره آمدم...

می دانم حالا مدتهاست که بی هیچ کلامی رفته ام و تا حتی نگاه خداحافظی را هم طاقت نیاورده ام .

می دانم ؛

حالا حداقل همین را می دانم که برگشته ام . درست مثل تمام پرندگان دور از قفس که با بازگشت بهار به خانه بر می گردند .

من باید می آمدم .

برگشته ام غریبه ! بر گشته ام !

رفتنم را باور نکردم همانطور که اکنون هجرتت را باور نمی کنم .

بغضی در سینه دارم که اگر نیایی به فریاد تبدیل می شود :

آهای مردم خاموش !

آهای مردمان بیدار !

بهارم را پس دهید ؛

آفتاب رویایم را پس دهید !

باران نگاهم را پس دهید !

شور زندگیم ، آخرین بهانه ام را برای بازگشت پس دهید !

هــــــــــــــــــــی .....

 

اما نه ! تو هیچ گاه گم نمی شوی . می دانم  من تو را گم کرده ام .

می ترسم روح زیبای پشت شیشه ها !

می ترسم .

نکند برای همیشه گم شوم ؟ نکند مرا از یاد ببری ؟ نکند بی تو بمیرم ؟

نکند ...

نکند ...

بیا و برگشتنم را بپذیر !

کمکم کن کوله بارم را بر زمین بگذارم ... نفسی در هوای تو بکشم و بعد ...

همین !


نوشته شده در پنج شنبه 87/2/19ساعت 9:28 صبح توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |


Design By : Pichak