و یا شاید هم ...
زمان ، به چرخش ثانیه محکوم ، تنگ در گذر است . گریز از برگزیدن نیست یکسو سنگ ، و آن سوی دگر ننگ! و دشنامی که تلخ است و سزاوار ، اگر بر سنگفرش راه دوم پای بگذارم. زانوانم هرگز از این برگزینش ، لرزشی در خود نداشت. ایـــنک من و سنگ ! که دژخیمانه بر فرقم فرود آید. مرا ــ البته ــ خوشتر زانکه در این گردش زمان و انسان ، زاده ی محکــوم تاریکی تاریخ باشم . یاد باد آن یار فرزانه ، امید ، هوا ، آری هوا بس ناجوانمردانه سرد است ، اما ، صحبت از سرما و دندان نیست ، صحبت از سلمان و سیوند است ، من اینجا بس دلم تنگ است... هی با خود می گویم این انتظار فرجام خوشی اگر نداشته باشد چه؟؟؟؟؟
Design By : Pichak |