و یا شاید هم ...
اینگونه به ما آموخته بودند و ما یاد گرفتیم که اگر زنده ایم باید صبر کنیم ، باید بمانیم و ... ما با همین فکر بزرگ شدیم،رشد کردیم و ماندیم... ما با همین پویایی،دلهامان را شاد نگه داشتیم حتی به دروغ.....تا بمانیم... ما با همین نظر یاد گرفتیم که اگر نمی توانیم کسی را شاد کنیم،دل او را نیز نشکنیم... ما حتی یاد گرفتیم که باید عاشق شویم...نه..نه ! عاشق بمانیم... ما این را نیز یاد گرفتیم که تمام انسانیت در دانستن نیست،که دانستن از آن انسان است.. ما کم کم قلبهایمان گرفت،سیاه شد،سنگ شد... حالا اما یاد گرفته ایم که اگر می خواهیم بمانیم باید بشکنیم،باید له کنیم،باید رد شویم... حالا یاد گرفته ایم که اگر عاشق شدیم، عاشق نمانیم... حالا یاد گرفته ایم که دلها را آسان بشکنیم... حتی دیگر قلبمان هم نمی گیرد... نمی گیرد از بی کسی و تنهایی... ما تنهایی را بزرگ کردیم چون هیچ برای خود نگذاشته ایم... ما کاری به کار کسی نداشتیم ،داشتیم زندگیمان را می کردیم ،بد هیچکس را هم نخواسته بودیم.. حتی نگاهمان هم نلرزیده بود، چه برسد به دلمان .... ما حتی ادا هم در نیاوردیم ،حتی به دروغ هم نگفتیم که میدانیم... ما حتی...
Design By : Pichak |