و یا شاید هم ...
سالها دلا مون خوش بود که زیر این گنبد کبود هیچ کس بی چاره تر از ما نبود کور بودیم ، ندیدیم بچه بی سرپرست که با بوی کباب می شه مست چند سالی زیر بارون نشست آواره های ونزوئلایی خانه دار شدن مافیای مخدّر هم دست به کار شدن بچه های بیچاره مارمولک نخورده مار شدن حالا اون بچه ی فقیر شده تو دست اژدها اسیر من و تو هم می گیم: بمیر دیگه پژمرده شده اون نیلوفر،تو مرداب سهمش از قصر مجلل،فقط یه سرداب مثه شبنم می سوزه،تو منتهی الیه آفتاب من و تو، تو فکر ماشین اسپرت نمی گیم کی حق اونو خورد؟ فقط می گیم: عملی،حقش بود مرد
Design By : Pichak |