سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای دیگران چه کرده ایم؟! - و یا شاید هم ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























و یا شاید هم ...

 

در جهان انسان همه وقت در کارهای خود آزاد نیست برای اینکه سرنوشت انسان را ستارگان تعیین می‌نمایند، سرنوشت من با نامی که انتخاب کردم گویا گره خورده است. آنقدری با مردمان همنشینی کرده ام و خدایان رنگ رنگ دیده ام که نه از تمجید دیگران به وجدمی آیم ونه با نیش و کنایه هایشان متاثر می شوم. مذهب من شیعه است و شیعه مذهب اعتراض.اعتراض به ضایع کردن آزادی دیگران. اگر خفه ام کنند سازش نخواهم کرد؛ ایمانم را قربانی مصلحت نمی کنم ....

و

 چه خوب است که ما سنگ شویم

خالی از رنگ شویم

گرمی دست یتیم

قوت قلب پریشان شده از جور زمان

بزند خشم نهان، دست یتیم، قلب پریشان شده از جور زمان

بر سر ظلم فراوان جهان

 

 

 

چهار راه مرگ

چهار راه رویاهای بیهوده

چهار راه عذاب های پی در پی

چهار راه واقعیت های بی خانمان

همه رامی توانم در پس ابرهای نگاه دخترک بیابم

من می یایم تمامی این زخم ها را

در نگاه دخترک

دخترک لحظه های مرگ

دخترکی که معنای لبخند را نمی داند

وحتی در رویاهایش هم تصور لبخند ندارد

 

می گویی بخند

و من گریه می کنم

وقتی دلیل خندیدن

سیاه بختی حاجی فیروز است...

 

ستایش مخصوص او است که اگر به بهشت فرستد مان ، بر سرمان منت گذاشته و لیاقت مان نبوده و اگر به جهنم فرستد مان ، جای اعتراضی برای مان باقی نیست .

اگر مهلت مان دهد ، منّت است و آزمایش و اگر ضربه­ی اجلی بر سرمان فرود آورد ، حقیقتی است معلوم و از پیش تعیین شده .

نگفتم نباش ؟ چرا شدی ؟

نگفتم انجام می دهم ؟ چرا انجام دادی ؟

نگفتم نرو ؟ چرا رفتی ؟

راه پدران بی سر و سرانجام ... راه تقلید ... راه ردّ پاهای فرسوده و نخ نما... را ه بله و خیر های بی تحقیق

حالا بکش عذابی را که وعده دادیم .

مجازات حتمی ، قسمتی از عدل من است و بخشش قسمتی از مجازات ، رحمت من .

این است تعادل عدل و رحمت پروردگار سبحان .

به من و تو چه مربوط که چه کسی ، از چه بابتی مجازات می شود ؟ ما که از دل خلق الله ، خبر نداریم ! ما که از محاسبات پیچیده­ی خدا خبرنداریم !

غیب گو شدی برادر ؟ بیا سنگ خودمان را به سینه بزنیم .

غلط های کرده و ناکرده­ی خودمان ، به اندازه­ی سفره­ی غیبت مجلس زنانه ، وسیع است .

چه لذتی در محاکمه­ی دیگران است ؟

چه لذتی در نشستن ، بر جایگاه رفیع قضاوت خدای بلندمرتبه است ؟

چه لذتی در حرام است که در حلال نیست ؟

تا امروز ، خوش بودیم که بین بد و بدتر ، یکی را انتخاب می کنیم و خلاص !

حالا بیا تماشا کن که بین خوب و خوب تر نیز منتخب مان می کنند !

اگر نماز اول وقت بخوانیم بهتر است یا اگر دستور جهاد را ، آری شویم ؟

اگر دست یتیم را بگیریم بهتر است یا اگر حج واجب را مستطیع شویم ؟

اگر سفره­ی افطاری پهن کنیم و ولیمه ای بدهیم بهتر است یا اگردستی بر سر و روی سفره های خالی همسایه گان بکشیم ؟

انتخاب ، از پیش تعیین شده است . مجبوریم که گزینه­ی درست را علامت بزنیم .

به قول یکی از بنده گان خدا : « تا وقتی عقل داریم و دستورمان می دهد ، نیازی به فکر کردن نیست ! »

البته همان بنده­ی خدا می گفت : « مواظب باش که بهانه هایی که عقل معیوب ات برای ات می آورد ، غلط تو را توجیه نکند . آقا دزده هم برای کار غلط اش ، توجیه عقلی داره ! »

حالا بریم یه انتخاب دیگه داشته باشیم :

نمازخوندن بهتره یا خدمت به خلق ؟

روزه گرفتن بهتره یا نیکوکاری ؟

من نماز نخونم که مثلن به یک نفر دیگه کمک کنم ؟

این چه کمکی هست که این قدر واجب تر از واجب شده ؟

وقتی می خواهیم برای خودمون انتخاب بگذاریم ( یا همون توجیهات عقلانی ) ، نماز رو با یک امر کلی مثبت ، مقایسه می کنیم . کلاه قضاوت خدایی رو می گذاریم روی سر مبارک و تصمیم می گیریم که وقتی که یک نفر به کمک ما نیاز داره ، پس ما دیگه نباید نماز رو به جا بیاریم .

حالا این چه جور کمکی هست که باعث میشه نماز رو تعطیل کنیم ؟

نتیجتن ، اول حکم به قضاوت می کنیم و تعطیلی نماز رو اثبات می کنیم و بعد می گردیم ببینیم خدمت به خلق الله چه تعریفی داره .

مطمئن ام در دایره­ی گسترده­ی آفرینش ، خداوند حکیم ، هیچ واجبی را بالاتر از واجب دیگری قرار نداده مگر این که از قبل ، تبصره ای برای هدایت خلق فرستاده باشد .

آزمایش بدون محک ؟

خداوند عالِم تر ، به ما از احوال ما است . بنده گان ضعیفی چون ما که در طی کردن مسیرهای تعیین شده هم مشکل داریم ، نیازی به آزمایش انتخاب مسیر ، آن هم بین خوب و خوب تر نداریم .

معلم های سخت گیر را دیده ای ؟ هر چه به پایان ترم نزدیک می شوی ، سوالات شان را سخت تر می کنند . به قول معروف ، سوال را می پیچانند . نکته های انحرافی در سوال می گذارند .

خدا که قصد سخت گیری ندارد . دارد ؟

یا ارحم الراحمین

ولی یه برداشت خوب میشه از این انتخاب داشت :

نماز خواندن بدون خدمت به خلق ، یعنی کشک .

روزه گرفتن بدون دست گیری کردن از نیازمندان ، یعنی دوغ .

قرآن خواندن بدون فهم و ادراک ، یعنی ماست .

سفره­ی آقایونِ با ایمانِ بدون عمل ، آماده ست . اجرکم عندالله اخوی !

خدایا ! جمع جوان دوستان مرا و نخست تر از همه ، «« بنده­ی حقیرسراپا تقصیر را »» ، از بلای ایمان سوزِ ایمان بدون عمل ،محفوظ بدار .

خدایا ! سفره­ی آقایونِ مومنِ بدون عمل را ، با نور هدایت خاص ات ، برچیده بفرما .

خدایا ! ماه مبارک ، بساط موعظه و پند ، در هر محفلی پهن است . خوان نا چیز ما را خود ات میزبان شو ، که کرامت تو کجا و بنده­ی حقیر کجا ؟

چند روزه که با یاد زمستان جناب مرحوم اخوان ثالث هستم و با خودم زمزمه می کنم . مناجات واقعن قشنگیه . اول یه فاتحه برای شادی روح شاعر بزرگ و بعد هم بازخوانی قسمت مناجات این شعر ... :

... نفس کزگرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمان ات

نفس کاین است ، پس چه داری چشم

زچشم دوستان دور یا نزدیک ؟

مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین !

هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...

دم ات گرم و سرت خوش باد !

سلام ام را تو پاسخ گوی ، در بگشای !

منم من ، میهمان هر شب ات ، لولی وش مغموم .

منم من ، سنگ تیپاخورده­ی رنجور .

منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه­ی ناجور

نه از روم ام ، نه از زنگ ام ، همان بی رنگِ بی رنگ ام .

بیا بگشای در ، بگشای دلتنگ ام .

حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماه ات پشت در چون بید می لرزد

تگرگی نیست ، مرگی نیست .

صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است ...

دل ام می خواد جمله­ی « بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگ ام » رو هزار بار تکرار کنم .

آمین یا رب العالمین


نوشته شده در سه شنبه 86/7/17ساعت 9:0 صبح توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |


Design By : Pichak