سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سمینار دو ساعته!!!(خوش شانس تر از منم دیده بودین؟) 1 - و یا شاید هم ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























و یا شاید هم ...

(این مطلب تو دو تا پست نوشته شده)    شماره 1

سلام

 

پلان 1:

 

اول ترم وقتی آقای اسلاید(منظورم جناب آقای دکتر محمدی استاد بیوشیمیه)اومد سر کلاس و بارم بندی امتحان آخر ترمو گفت،2 الی 3 نمررو اختصاص به سمینار داد،از اون جا که من وقتم برام خیلی مهمه،از همون موقع قید 3 نمررو زدم!!!با خودم گفتم اب نداره این یه درسو 17 میشم،آسمون که به زمین نمی یاد،فوق فوقش معدلم هم این ترم 20 نمیشه!!!نه ولی آخه میدونین چیه جدن به چن تا دلیل قانع کننده بود که همچین تصمیمی گرفتم:

اول اینکه برای میکروبیولوژی و مولکولی هم باید سمینار ارایُه میدادیم،از اونجا که این دو درس به مراتب مهمترن پس یه آدم عاقل هیچ وقت نمیاد مولکولی دکتر روح ا.. که کمه کم 4 تا درس باهاش داریمو ول کنه  و بجسبه به بیوشیمی(دانشکده ما کلن 7 8 تا استاد داره،البته این ضعف دانشگاه نیستا،ضعف دانشجواس که به یه استاد سریع دل میبندن و با اصرار و التماس به مدیر گروه ارجمند، میخوان تا ترم بعد با همون استاد یه درسه دیگه بردارن،حالا هر درسی مهم نیستا،استاد مهمه)

دوم اینکه این استاد ما یه کم روشن فکره و به هر دلیلی ممکنه وقی نمرتو زدن رو برد یه دفه ببینی که بهت حذف دادن،البته ایشون دلایل خاص خودشونو دارنا،مثلن آدامس جوییدن،حرافی سر کلاس،نشستن ته کلاسا وبقیشو ا..اعلم،ظاهر شدن سر کلاس موقع حضور غیاب و ...

از ان جا که من هم یه کم به خودم شک دارم  تا دقیقه 90 حتی خطی از این درسو تو مخم نمیکنم!!!

سوم که

اصلی ترین ومهمترینه دوستای نابابه،اونم از نوع دلیمی،که همش میگفت : ول کن بابا ،مهم نیست!

چهارم انکه وقتی موقع انتخاب موضو بود،بنده آرمان جلسه داشتم ،در نتیجه جلسه بد که رفتم موضو بگیرم تموم شده بود!(موضو بایدیا سرطان یه عبافت بود یا یه بیماری ارثی)خدایی خیلی سخته!استاد ارجمند برداشت سرطان دهان ودندان یا یه بیماری مشابه رو داد به من!وای خدای من سرطان دندون تا حالا شنیدین؟!

ینی بد شانستر از منم دیده بودین؟

بازم با خودم گفتم در نا امیدی بسی امید است!این شد که دست به دامن خاله و شوهرخاله شدم!

پلان 2:

مامان بیچاره یه سوره درست و حسابی دادو تا تونستم یه چن تا کتاب متاب و اطلاعات جم کنم،اما کلن رو هم رفته شد 6 صفه! ه صفه اول بسم ا.. ،صفحه دوم اسم خودم و موضو نام استاد،صفه سوم فهرست،صفه 4 همون متن گرانبها،صفه 5 عکس دندون رونالدو،صفه 6 منابع ،صفحه 7  تقدیر از استاد،صفحه 8 دعای مطالعه،صفه 9 هم پایان   ...

اینم تحقیق یه دانشجوی تقریبا سال و خورده ای آخر،دکتر آینده...

پلان 3:

تقریبا نزدیکه آخر ترمه

خوب اما دیگه واقعا بی خیال شدم

پلان 4:

چهارشنبه 12 دی،روز ارایٍه سمینار مولکولی...عالی بودا،یعنی باورتون نمیشه گل از گل دکتر روح ا... شکفت...به جای نمره 4 سمینار به ما 5 داد!!!نمیدونم چرا یه حسی بهم میگفت بشینم و سمینارای بچه های دیگه هم گوش بدم!اما ینی من میتونم حداقل 40 دقیقه سر کلاس بشینم؟خودمم بخوام مگه این فریده میزاره؟! زر زر هی زنگ میزنه،پا شو بیا آرمان!از ان ورم فاطمه داره از پشت شیشه کلاس چش ابرو میاد،اما نه من نمیخوام برم،کم کم 50 تومنی پول این واحدو دادم،علف خرس که نیست! باید استفاده کنم!خلاصه قول یه ناهار به دوستای اراذل دادم تابالااخره دست از سرم بردارن،اما نخیر،انگار به ما نیومده،یه بنده خدایی که سال به سال حالی از ما نمیپرسه ،زنگ زد...

ای خداااااااااااااااااااااا

فک کنم 2 دقیقه شد سریع پیچوندمش و امدم سر کلاس،اما تا اومدم بشینم استاد با لبخند ملیحی:

عزیزم میشه لیستو از آموزش بگیری!

(حالا آموزش کجاس طبقه 4،کلاس ما کجاس؟طبقه هم کف !!)

یعنی دیواری کوتاتر از من ندید!

من نمیدونم اون مذکرای قد 90 خط مقدمو استاد احیانن نمیبینه !!!

خلاصه با سرعت نور رفتم و برگشتم سر درس که چه عرض کنم بد بختی!!!

اگه گفتین استاد لیستو برا چی میخواست؟بله کلاس تموم شده میخواد حضور غیاب کنه

خلاصه در همین حین که داشت گریم میگرفت،استاد باز به من ماموریت جمع کردن سمینارارو داد!(خلاصه این استادم هی از من بیگاری میکشیدا تو اون هیری بیری! )

هین طور که داشتم سمینارارو جم میکردم،چشمم به موضوی هانیه خورد "آلزایمر

 

آره خودشه آلزایمر،یه بیماری کاملا ارثی و با عامل ژنی

وای خداااااااای من..اصن باورم نمیشه... (میتونم از سمینار مولکولی هانیه برای سمینار بیوشیمی استفاده کنم!!!)

 

پلان 5:

ساعت7 شب

،شماره هانیرو میگیرم"سلام هانیه جون خوبی عزیزم..........پس بیام الان سیدی عکسا و پاور پوینتو بگیرم...مرسی..فلا

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 86/10/13ساعت 11:35 عصر توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |


Design By : Pichak