سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یلدا - و یا شاید هم ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























و یا شاید هم ...

 

 

تقدیم به آستان بیکران او،که مثل او هیچکس نیست؛و فقط اوست که زیباترین یگانه تنهاست.

امید در آن روز که مرا هیچ یار و یاوری نیست،یاریم فرمایی.

سلام

الان ساعت نزدیک نیمه شبه،تو اتاقم نشستم،هوا خیلی سرده!دیروز برف اومد،اولین برف پاییزی..

میگن امشب شب یلداست!به معنی طولانی ترین شب سال،یکی از شبهای سرد سال،تو این شب رسمه که همه دور هم جمع شن،خونمون شلوغه،از یه ماه پیش مامان تدارک دیده بود،هر سال خونه مامان جون اینا بودیم،اما امسال به دلایلی اینجا جم شدیم..

این تلویزیونم خیلی شلوغش کرده ها!اینا هم دلشون خوشه،درسته من نمیگم نباید این سنت قدیمی رو دست کم گرفت و اهمیت نداد،اما آخه اینم درست نیست که این همه خرج و دم و دستگاه و این همه اسراف!

کدوم یک از این شبکه های به ظاهر اسلامی رو دیدین که امشب مراسمشونو تو یه کهریزکی،بهزیستی،آسایشگاه معلولینی،سالمندانی،یا یه خیریه بگیرن!کنار بچه ها یا مردمی که تا حالا نه آجیلی خوردن نه خانواده ای دارن واسه دور همی!

 برف و زمستان و شب یلدا از نگاه من و شما و...زیباست ولی از نگاه کودکان گرسنه ی بی پناه که زیر پل ها یا پارک های شهر از سرما می لرزن زیبا نیست،برای یتیمان بی گناهی که هر یک به دلایلی از کانون گرم خانواده دورن اصلن زیبا نیست،برای پدری که مجبوره شب هم بیدار باشه وجون بکنه و  خرج تحصیل فززندش رو جور کنه هم زیبا نیست،برای مادری که فرزندش از درد کلیه خوابش نمی بره ونه پول داره نه پشتوانه که یه بیمارستان بستریش کنه،نه تنها زیبا نیست بلکه برف و سرما و زمستان و شب یلدا...سهمناک ترین نعمت است!همین لحظه که من اینجا،توی خونه،کنار خانواده،کنار عزیزانی که هیچ کدم برام هیچ وقت کم نذاشتن،ّبرای خودم راحت نشستم چه بسیار کسانی هستن که در آرزوی  آغوش گرمی،آلونکی،تکه نانی،یا حتی دلی برای درد دل گفتن هستن!

از فردا سرما بیشتر میشه،همینطور برف و بارون،گربه های خیس شهراز زور سرما و گرسنگی بدون اهمیت به نور چراغ و صدای ماشینا و غرغر مردم کیسه زباله هارو پاره میکنن تا از پس مونده غذای آدما سیر شن!بسیاری از اونا با باریدن اولین برف میمیرن!زمستان از نگاه اونا هم زیبا نیست!مردان بیکار بسیاری در همین لحظه با تخته پاره ها پارویی میسازن تا از فردا تو کوچه ها جار بزنن برف پارو میکنیم!شب که با دستان تاول زده ی سوخته از سرما به سمت بی خانه مانی بر می گردن تو جیبشون پولی هست که میدونن کفاف گرسنگی رو تا برف دیگه نمیده!باور کنید اینها هم برف و زمستون رو دوست ندارن!برف تنها کمک در آمدیست!

 

باورتون نمیشه اما من همه اینا رو دیدم،

منم هم زمستون دوس دارم هم برف و اما...

شما چی؟ شب یلدا چطور بود؟

 چرا یک معرفت علی(ع)راندارید؟مگر علی (ع)نگفته کسی که شب

سیربخوابد وهمسایه اش گرسنه باشد ازما نیست مگر جعفرصادق(ع)نبود

که شبها برای فقیران غذامیبرد؟مگر فاطمه نبود که غدای کودکان خود را

به فقیران میداد چرا یک ذره از مسلمونی انها راندارید؟چرا خودمان را به

خودتان را به خواب زدید؟ایا وقت بیدارشذن فرانرسیده؟ایا عدالت زنده است؟

مسمانی هنوزوجود دارد؟

فکر می کنم شاید اگر همه ی بچه های شهر پابرهنه بودند دیگر کمتر بچه ای به خاطر اینکه کفش ندارد غصه می خورد.

فکر می کنم شاید اگر همه ی بچه های شهر گرسنه بودند دیگر کمتر بچه ای به خاطر اینکه مجبور است نان شبش را با چهار پنج تا خواهر و برادر کوچکترش قسمت کند غصه می خورد.

فکر می کنم اگر همه ی بچه های شهر کیف مدرسه نداشتند دیگر کمتر بچه ای به خاطر اینکه کتاب و دفترش را توی پیراهنش می گذارد غصه می خورد.

فکر می کنم شاید اگر همه ی بچه های شهر فال فروش بودند دیگر کمتر بچه ای به خاطر اینکه ناچار است صبح تا شب سر چهارراه ها منت مردم را بکشد غصه می خورد

... غصه اینجاست که می بینی تو نداری و آن دیگری دارد.

تو اشک می ریزی و آن دیگری می خندد.

تو گرسنه می خوابی و آن دیگری دولپی تا صبح می بلعد.

تو شیشه ی ماشین پاک می کنی و آن دیگری که پشت شیشه با خیال راحت روی صندلی لم داده مسافرت می رود.

... غصه از این فاصله هاست...

 

 


نوشته شده در شنبه 86/10/1ساعت 1:28 صبح توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |


Design By : Pichak