سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزی باید بتوانیم بدون این که از هم متنفر شویم ،با هم جدل کنیم و - و یا شاید هم ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























و یا شاید هم ...

سلام

 مدتی بود که نوشتن برای این صفحه به بخش مهمی از زندگی روزمره من تبدیل شده  بود. هرقدر بیشتر می نوشتم، بیشتر با خودم و بعد، با سلایق و عقاید و رفتارهای جمعی شما آشنا می شدم.

اما مدتی به دلایلی نمی نوشتم.حتی وبلاگ بقیه هم نمیخوندم!

اما نکات دیگر آموخته ام،

گروهی، نسبت به  نوشته هایم بسیار اعتراض  میکردند و امروز می دانم که  نباید در چنین بحث هایی پاییم را به میان بکشم که به سوء تفاهمی ناخواسته منتهی می شود. این روزها سعی می کنم بهتر بنویسم و اشتباهات گذشته را تکرار نکنم؛

گرچه آمار مخاطبینم بعد ازترک پارسی بلاگ سعود چشم گیری کرد اما ملاقات هرروزه با همین تعداد باقی مانده برای من اسباب غرور است پس ضمن اعتقاد به آن چه می نویسم، گوشه چشمی هم به احوال خوانندگانم دارم، از بعضی مجادلات قلمی استقبال می کنم. می دانم آن طور که دوستانم انتظار دارند "خوب" نیستم و نه آن قدر "بد" که بعضی دیگر بر آن اصرار دارند؛ به دیگران هم به همین منوال نگاه می کنم. این وبلاگ به خاطر این که "دفتر یادداشت شخصی" است- دفتری که سعی در پنهان کردنش ندارد- لاجرم درباره ی "من" است و تمام موضوعات "ریز" و "درشت" و گاه حتی بی اهمیتی که در طول روز بخشی از ذهنم را با خود درگیر کرده است.

وقتی انتقاد می کنم انتظار پاسخی دارم درخور نقد، که اگر درست گفته ام شاهد تغییری باشم در رویه ای و اگر  در قضاوت خطا کرده ام آن را اصلاح کنم. به انتقاد اهمیت می دهم و چون درست نباشد، به آن جواب می دهم. مگر نقد چیزی به جز "سؤال کردن" و "به زیر سؤال بردن" است؟ باور کنید لازم است تا همه یاد بگیریم به سؤال ها جواب بدهیم، بی اعتنایی و سکوت را سال هاست که یاد گرفته ایم؛ روزی باید بتوانیم بدون این که از هم متنفر شویم ،با هم جدل کنیم و به توافق نرسیم!


نوشته شده در سه شنبه 89/6/16ساعت 5:5 عصر توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |


Design By : Pichak