ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ ترانه 

سلام . توي عكس ها ي چيزي نظرم را جلب كرد و آن اينكه بيشترشون با همه معلوليت خود اما همچنان خندان هستند . خنده اي كه خيلي از ما آدم هاي سالم رابطه ي خوبي با آن نداريم و سال با سال شايد اين چنين نخنديم . چون آنها هنوز معصوم و پاك هستند و گرفتار پيچيدگي هاي زندگي امروزي نشده اند . هنوز دلهاشون مثل موقع تولد پاك است و بي الايش .

انها به چيزهائي فكر مي كنند و نگاه مي كنند و در ارزوي آنها هستند كه من و شما بي خيال و بي اعتنا از كنار آنها عبور مي كنيم و حتي شايد از آنچه كه داريم گله مند باشيم و شاكي در درگاه خداوند : سلامتي . خانواده . آزادي و ...

به چشم هاي آبي آن دختر توي عكس نگاه كن : چقدرخاموش و سرد داره داره با آينده و دور دست نگاه مي كنه . من كه اميدي در چشمانش نمي بينم .

ما در وقت نداشتن چيزها با آن فكر مي كنيم نه در وقت داشتن آن . وقتي سلامتي هست دليلي براي فكر كرد به آن نيست اما واي به روزي كه گوشه ي از سلامتي ما در خطر افتد ، آن وقت همه فكر و مشغله ما مي شود .

خدايا شكرت .